ی دنیا لبریزم از اشک های که باید میریختم
خیلی وقته شبیه سد شدم برای اشک هام
نه دریای هست کنارم نه دریایی میبینم که راحت شم از این اشکام
فقط نسیم دریا احساس از ی دنیا فاصله
اینقدر زیاد شدن که میترسم داخلش غرق بشم
خیلی سنگینم
از فشار زیاد اشک نرفتم بهم فشار میاد
هر چند خیلی تنهام اما نمیدونم چرا نمیریزن بازم
هر چقدر سعی کردم مثل بارون ببارم
بارون حواسش هیچوقت به کسی ولی میباره
جوابی ندارم هنوز برای اشک منتظرم
شاید مثل من همش انتظار بکشن