این نفس دودی من، از سیگارم نیست
این هوای مه آلود جنگل سیاه دلم هست
جنگلی با سکوت سرد و ترسناک
با خاطراتی که فریاد های من درونش
عین گنجِ،پیدا نشدنی دفن شده
حیواناتی ترسناکی به نام آدم داخلش زندگی میکنن
حیواناتی ناشناخته
با هزار نقش و رنگ
دلتنگیایی شبیه خزه همه جای جنگل دلم گرفته
بی فایده هستن اما هستن
فکرایی ترسناک شبیه به رطوبت جنگل که تنه های
درختی دلم رو، به پوسیدن نزدیک میکنه
اما زندم هنوز
ی روزی میرسه ،نوای نوازشِ پرنده های، خوش صدای جنگل دلم
باز آواز بخونن
آواز زندگی به طنین عشق
من از این جنگل مه آلود نمیترسم
من خودشم
هیچوقت نمیتونی جای من باشی
تا وقتی که جای خودت رو داری