تو این مدتی که گذشت

از زخم های ادمای که با آتیش قلب خودم

گرمشون کرده بودم به خاکستر سرد تبدیلم کردن

شاید خودم خواستم به دنیای خاکستر فرار کنم

از گرمای که بی حاصل شعله ورش کردم برای

آدمای، که عادت به گرمای زیر خاکسترها داشتن

خسته شده بودم از اینکه خودمو به آتیش بکشم تا گرم بشن

تا جایی که دیدم چیزی نموند به آتیش بکشم که ،خودم گرم بشم

حالا من به دنیای خاکستری فرار کردم

باد ها قراره منه خاکستر رو بجای نامعلومی ببره

جاهای که هیچوقت نفهمیدند خاکستر بعدها به چی تبدیل شدن

امیدوارم زودتر بارون بزنه

مثل خاکستر تو زمین دفن بشم

بی حیا و هو

بی روشنایی

بی نگاه

بی دروغ

بی فکر و خیال

بی وابستگی

در نهایت

بی صدا

بارون که شروع شد ،میرم.

نوشته شده در شنبه ۱۴۰۳/۰۵/۲۰ ساعت 12:44 PM توسط Emperor | 
About Me

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود...
Archive
Code

🎵 در حال پخش موزیک

📥 دانلود موزیک
template designed by black theme